این روزا به شدت عصبی ام.. از حرف و پچ پچ کردنای اطرافیانم به شدت ناراحتم اما سکوت میکنم سعی میکنم اشفته نشم و به روی خودم نیارم چی میشنوم... اما بعد هر روز کاری شب که میرسه پر میشم از فکر وخیال و استرس... به خودم میگم انگار تصمیمی که گرفتم عجولانه بود... انگار وقتش نبود اما ته دلم مطمینم که کارم درست بوده و شاید خیلی قبل تر از اینها باید انجام میشد و دیر اقدام کردم به دم دادگاه که میرسم چند ,خواب,میشکند ...ادامه مطلب