آرامشم آرزوست

ساخت وبلاگ
به ساعتم خیره شدم هنوز سه دقیقه تا شروع جلسه مونده بود. گلوم خشک شده بود پاهام سست بود

نمیدونستم این چه استرسیه که هر بار با این قاضی جلسه دارم بهم وارد میشه شاید به این خاطره 

برخورد اولمون با یه دعوا همراه بود وبرا همین انرژی منفی همون روز تا الان باهام مونده بود 

با پاهای سست وارد شعبه شدم وگفتم الان جلسه دارم. مدیردفتر با اشاره سر گفت برو داخل 

سلام دادم و وکالتنامه امو گذاشتم روی میزش بدون اینکه سرشو بالا بگیره چند تا خط خطی که 

مثلا امضاشه پای سربرگم زد و دستور ثبت داد. از غروری که تا چند دقیقه پیش تو صورتم 

موقع ورود به دادگاه موج میزد یا صلابت همیشگیم و ارامشم خبری نبود. دستامو تو هم مشت کرده 

بودم از این همه تکبرش عصبی شده بودم. لایحه امو با خط خطیهاش به هم زده بود و خطش به اون 

همه نوشته دهن کجی میکرد. دستام میلرزید و این اتفاق فقط تو این شعبه برام تکرار میشد 

بعد از ثبت لایحه و گذاشتنش رو میز قاضی رو یکی از همون صندلیا روبروش نشستم 

هنوز پرونده رو از کیفم درنیاورده بودم که گفت بیا امضا بزن. فقط میخواست هر چه زودتر از 

حضور من تو اتاق خلاص بشه. به میزش که نزدیک شدم صورت جلسه رو امضا کنم 

بلند شدو چند قدم دورتر وایساد. اخماشو تو هم گره زده بود وسنگینی حضورش عصبی ترم میکرد

دلم میخواست از اون اتاق فقط بزنم بیرون و به ششهام اجازه تنفس بدم. چقدر حضور تو این شعبه 

 وهمکلام شدن بااین آدم برام سخت بود. این همه استرسی که بخاطر ایشون دارم تو هیچ برهه ای

از زندگیم نداشتم. بدون اینکه خودکارمو از کیفم دربیارم با همون خودکار روی میز امضا زدم وکیفمو

برداشتم و اومدم بیرون. تا چند دقیقه بعد از خارج شدنم از دادگاه هنوز عصبی بودم دستام میلرزید

سعی کردم دیگه بهش فکر نکنم تا حالم بهتر بشه. خودمو با گزارش نویسی برای بانک سرگرم 

کردم. هوا به شدت گردو خاک بود دلم یه هوای خنک و بارونی میخواست که خوشبختانه یه کم بارید

و هوا یه کم بهتر شد. 

فردا و پس فردا هم با این قاضی جلسه دارم و از الان کلی فکرم مشغول قضیه اس که چطوری

این دو روز تموم میشه. تجسم تصویرش تو ذهنمم بهم استرس وارد میکنه چه برسه اینکه مقابلش

بشینم و از پرونده صحبت کنم............................

واما رساله ام... هنوز طرحم تصویب نشده و اساتید ظرفیتشون تکمیل شده و امروز فردا میکنن

این بار جدی باید برم دانشگاه و باهاشون صحبت کنم و کارمو بعد از تصویب شروع کنم 

روزمرگی های یک وکیل...
ما را در سایت روزمرگی های یک وکیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghodsie1368b بازدید : 161 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 20:39