عروس گورستان

ساخت وبلاگ
با لباس سفید عروس با کودکی شیرخواره در بغل وسط گورستان ایستاده ام. وسط این گورستان

عمارتی است که تازه آب و جارو شده  ومن عروس این گورستانم. مردم اطرافم هلهله میکشند

و پایکوبی میکنند اما من نمیدانم داماد این جشن کیست. حیران به قبور اطرافم نگاه میکنم

همه از دم قدیمی و شکسته اند و موریانه ها خاکشان را شخم زده اند. لباسهایم بر روی

یکی از قبرها پراکنده افتاده و عقربی لابلایشان حرکت میکند. کودک را از آغوشم جدا میکنم

و لباسهایم را برمیدارم. هر از گاهی تصویر مبهمی از داماد را میبینم اما این چهره هم آشنا

 وهم ناآشنارا نمیتوانم تشخیص دهم. وجود این عمارت در وسط گورستان برایم عجیب

است خوب که دقت میکنم میبینم تمامی میهمانان در گذشته فوت کرده اند و هیچ یک در زمان

حال در قید حیات نیستند. داخل این عمارت برخلاف بیرونش تاریک است درست مانند

دم غروب که نه میتوان گفت تاریکی مطلق است ونه روشنی روز. دوباره به بیرون عمارت

بازمیگردم و لباسهایم را در دست میگیرم. با وحشت چشمانم را باز میکنم درست ساعت

یک ربع به شش صبح است تمام روز به خوابم فکر میکنم و تعبیرش را نمی یابم

هوا بشدت سرد و یخبندان است گویی زمستان یک ماهی زودتر از همیشه به مهمانی پاییز

آمده است و این مهمان ناخوانده همه را غافلگیر کرده است. دستانم را به هم میمالم و ها میکنم

گرمایی مطبوع انگشتانم را قلقلک میدهد نوک بینی ام مانند دلقک سیرک قرمز و متورم شده

است. کارهایم را سامان میدهم و برای پاره ای از توضیحات روانه کلانتری میشوم. در تاکسی

پیرمردی نشسته که کاملا خود را رها نموده و به من لم داده است. چند باری به او تذکر

میدهم اما به بهانه نفهمیدن زبان فارسی خود را به کوچه علی چپ میزند با آرنج محکم به

پهلویش میکوبم و میگویم مگر با تو نیستم؟ این بار خود را جمع میکند و تا مقصد به دیواره

تاکسی میچسبد. بوی سیر دهانش به شدت مرا عصبی میسازد حتی از کتش بوی چربی و دنبه

می اید و لبه کلاهش جرم گرفته است. تاب نمی آورم و به راننده میگویم پیاده میشوم

ناگزیر یک مسیری را پیاده میروم اما تنفس هوای سرد به مراتب بهتر از بوی دنبه و سیر

است. بعد از کلانتری بی هدف در خیابان راه می روم حواسم متوجه هیچ کس و هیچ جا

نیست فقط راه میروم.

مغزم به شدت درد میکند پر شده ام از افکار ناتمام...........

روزمرگی های یک وکیل...
ما را در سایت روزمرگی های یک وکیل دنبال می کنید

برچسب : گورستان, نویسنده : fghodsie1368b بازدید : 226 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 18:30