فرم19

ساخت وبلاگ
خب تا اینجا گفتم که برا گرفتن گواهی ثبتی به هر دری میزدم امکانش جور نمیشد گواهیو بگیرم.

رو به معاون گفتم میشه بگید چه مدارکی بیارم ؟

یه سری مدارکو بدون اینکه سرشو بلند کنه تند تند گفت و منم یادداشت کردم. گرفتن وکالت از همه وراث لازم بود و این امکان پذیر

نبود.فکر کردم اگه نامه از دادگاه بگیرم این بار موفق میشم و معاون بدخلق با من کنار میاد اما نههههههههه

وقتی پامو تو اتاقش گذاشتم با قیافه عبوس نامه رو باز کرد گفت نمیشه ما به دادگاه گواهی ثبتی نمیدیم باید ورثه بیاد

گفتم خب یکی از ورثه بیاد کافیه؟گفت بله مدرک شناسایی به همراه این مدارکم میخوام

یکی از وراث و بعد از چند روز کشون کشون  از مدرسه بردم ثبت که این بار با نیش باز گفت مدارک برابر اصل نیست

بلافاصله مهرم رو از کیفم کشیدم بیرون گفت نه نه شما نمیشه فقط دادگاه یا دفترخونه

با چهره عصبی گفتم اما من وکیلم و میتونم برابر اصل کنم .گفت بله ولی واسه دادگاه نه هرجا

چن روز بعد برابر اصل کردم و با ورثه مربوطه رفتیم اونجا.گفت خب اصل سند کجاست گفتم اگه اصلشو داشتم گواهی میخواستم چیکار

مدارکو داد دستم و گفت نه نمیشه ما نمیتونیم مگه اصل سند باشه. از من اصرار از اون انکار بالاخره تماس با ریاست گرفت

اونجا گفت موردی نداره و بهش تحویل بده. گفت یه تقاضا بنویس بیار.خودم نوشتم تحویل دادم گفت خیر شما نه موکلت بنویسه

دلم میخواست بزنم تو صورتش تا عقل از سرش بپره.از هر چی کاغذبازی بود متنفر شده بودم. دوباره دادم موکل نوشت و تحویل داد

یه نگاه انداخت و گفت خانم کلمه دادگاه  و خط بزن و دوباره پاک نویس کن گفتم مگه ایرادش چیه حالا زیادیه خب باشه یه کلمه اس

گفت نه نمیشه ما به دادگاه کار نداریم بنویس دارایی. خلاصه بعد گرفتن دستور و انجام دادن مابقی مراحل اون یکی کارمند که لم داده

بود و خودشو باد میزد گفت بسلامت فردا ساعت ده بیا ببر. گفتم نههههه الان میخوام نمیتونم دوباره بیام

رو به پرونده های دیگه کرد و گفت این همه کار ریخته رو سرم نمیشه برو فردا اماده میشه بگیر

گلوم خشک شده بود حوصله دعوا نداشتم گفتم باشه ولی فردا موکلم نیاد که ایرادی نداره؟

گفت نه خودت بیا تحویل میدم

فردا مجدد مراجعه کردم، باید بعد از گرفتن برگه بلافاصله برمیگشتم دادگاه جلسه داشتم .به محض ورود متوجه نبودن کارمنده شدم

از همکارش سوال کردم گفت رفته مرخصی ساعتی بشین تا بیاد. گفتم اخه من جلسه دارم نمیشه شما انجام بدید گفت نه

منتظر شدم تا برگرده.تمام حواسم جمع ساعت و عقربه هایی بود که سپری میشد و جلسه دادگاه بعد از یک ربع که اومد گفت برو از میز

فلانی پیگیر شو. همون فلانی هم گفت برو طبقه دوم دادیم بایگانی

اونجام گفتن دادیم پایین و منو سرمیدووندن. خسته بودم از این همه معطلی و وقت کشی

با عصبانیت گفتم من دوباره میام این طبقات هیچکدوم جواب نمیدید قبلش یه زحمت بکشید رو میزتونو نگاه کنید بعد منو بفرستید

روی میز بود و هیچکس به خودش یه تکثون نمیداد نگاه کنه. برگه رو داد دستم ببرم حسابداری و هزینه رو واریز کنم

اونجا دوبار کارت کشید و کلی پول از حسابم اشتباهی برداشت . دادم دبیرخونه بعد امضا گفت وکالتنامه اتو بده بدونم سمت داری

گفتم قبلا صحبت کردم و مشکل حل شده شما کاری به وکالت نداشته باش

دوباره آوردم طبقه پایین و بعد از جند دست چرخیدن تحویل گرفتم. نیم ساعت با تاخیر رسیدم دادگاه اما خداروشکر تشکیل نشده بود

روز بعد نامه رو به همراه مدارک بردم اداره مالیاتی که اونجا گفت صدات میزنم منتظر باش. بعد از چند دقیقه صدام زد خانم بیا اینجا

حصر وراثت؟؟؟

لابلای مدارک تحویلتون دادم

نه نیست

بفرمایید اینجاست

خیر این حصروراثت نیس دادنامه است. ما گواهی حصر وراثت میخوایم

گفتم خب همینه دیگه. مگه چند تا حصر وراثت داریم؟؟

نه خانم متوجه نیستی اینو میبری دادگاه بهت گواهی میده

جل الخالق چی میگید خانم. گواهی کدومه اگه حصروراثت میخوای همینه دیگه

من انگار زبون شمارو نمیفهمم. و رو به همکارش کرد و گفت این حصر وراثته؟؟

اونم با چشمای ورقلمبیده ابروهاشو داد بالا و گفت نه این حصر وراثت نیست

کاغذو از دستش کشیدم و باصدایی پر از خشم ولرزش گفتم من مسئول جهل تو نیستم اگه حصر وراثت نیست پس چیه

نمیتونستم بیشتر از این خودمو کترل کنم این همه روز معطل گواهی ثبتی بودم و حالا اسیر حصر وراثت به خاطر جهل کارمند

رفتم ریاست بدون سلام گفتم اقا میشه بگید این چیه؟؟

با تعجب بهم خیره شد و نگاهی به کاغذ دستم انداخت و گفت حصر وراثت

گفتم پس لطفا همینو به کارمندتون بگید

باهام اومد و به کارمندش گفت خانم این حصروراثته خب شکلش قدیمیه لزوما نباید شکل خاصی داشته

بازم با پررویی تمام گفت نه حاج اقا حصر وراثت نیس این دادنامه اس؟گفتم تو اصلا سر از دادگاه  و دادنامه درمیاری اظهارنظر میکنی؟

رییس منو دعوت به ارامش کرد و بهش فهموند اشتباه گرده.همون کارمند باهوش تر ازخودش گفت شکل حصروراثت شهرستان اینطوریه و با نیش باز چای میخورد. حالم ازش بهم میخورد و دندون قروچه میکردم

و بالاخره یه رسید دادند که چند روز بعد مراجعه کنم برا گرفتن گواهی. بعید میدونم بازم گره کور این پرونده باز بشه و من بتونم نتیجه

بگیرم. و این قصه ادامه دارد.......

روزمرگی های یک وکیل...
ما را در سایت روزمرگی های یک وکیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghodsie1368b بازدید : 180 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 20:39