پرونده پرماجرا

ساخت وبلاگ
مشکل از اونجایی شروع شد که من تصور کردم انجام دادن یه تنظیم سند کار خاصی نیست و من از پسش

برمیام ودقیقا اشتباهم همینجا بود که نبایستی فردین بازی درمیاوردم و کارو به خودش میسپردم

با گردن کشیده راهی دفترخونه شدم وگفتم لطفااااا تنظیم سند.با نگاهی عاقل اندر سفیه بهم گفت فعلا

این مدارکو بیار بعد بیا.یه نگاه به مدارک انداختم گفتم خب اینا که چیزی نیست یه حصروراثته

و گواهی فوت واصل سند که قطعا موکل داره اما نهههههه وقتی از پشت تلفن صدای میرغضبانه

موکل رو شنیدم که ندارییییم فهمیدم راهی که میرم به ترکستانه

از فردای همون روز یه پام دارایی بود یه پام شهرداری و یه پا هم قرض گرفتم برا ثبت اسناد

بعد از چند روز دوندگی وقتی مدارکو تحویل دادم گفت خانم پس گواهی ثبتی کووووووو

منکه بازم گمان میکردم که گواهی گرفتن مث پفک خریدنه گفتم وایسا الان میرم از سر خیابون

میگیرم میام اما رفتن همانا و گواهی گرفتن همان چون گفتن اولا وکالتنامه مخصوص برا ما بیار

ثانیا اصل این مدارکم بیار  وثالثا تمبر ابطال کن.......

یه روز موکل نیست یه روز من یه روز وکالتنامه یه روز اصل مدارک. خلاصه حکایتی شده واسه خودش

نتیجه میگیریم هرگز فردین بازی نباید دربیاریم

روزمرگی های یک وکیل...
ما را در سایت روزمرگی های یک وکیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghodsie1368b بازدید : 167 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 20:39