روزها از پس هم میگذرند

ساخت وبلاگ
از روزهای جمعه هیچ وقت خوشم نیومده.... حس تنهایی و رکود بهم دست میده 

و بیشتر میفهمم که تو این شهر کسی رو ندارم . البته دو تا دوست خوب دارم که

حضورشون تو زندگیم نعمت بزرگیه اونم تو این شهر یخ زده 

امروز ازون روزهاییه که شهر پر از گردوغباره... بادهای خاک و گرما رسان ........

طبیعتا منی که جمعه رو در بهترین حالتش هم دوسندارم با این وضعیت خیلی

میونه خوبی ندارم..

هوای راکد وگرم، بادهای سوزناک، شهر یخ زده همه وهمه حالم رو بدتر میکنه 

اخیرا تصمیم گرفتم داشته ها و دانسته هامو مفت وارزون در اختیار اطرافیانم

نزارم چونکه هیچ خیری ازشون ندیدم هیچ، بلکه برام دردسرساز هم بودن 

مثلا همین دیروز یکی از دوستام که علی رغم کلی خدمات دادن از یک کار

کوچیک برای من به صد بهانه دریغ کرد و من بیشتر از گذشته مصمم شدم 

که ارزون علم  خودمو در اختیار این دوست نماها نزارم و بهشون سرویس ندم

هر چقدر میگذره بیشتر میفهمم نه میشه رو دوست مجازی حساب باز کرد

ونه ادمای اطراف... و فکر میکنم تنها داشتن دو دوست خوب برای کل عمر آدم 

کافیه و من این دو تا رو در حال حاضر دارم و نمیخوام رو دوست جدیدی حساب 

باز کنم....

مورد بعدی اینه که من مدتیه از شهر ودیار خودم گریزونم و خیلی دلم نمیخواد

با اقوام و دور وبریام ارتباط داشته باشم ..... یعنی اگه فقط وفقط محض دلتنگی

خانوادم نباشه به دیدار سالی یک بار اکتفا میکنم و به موندن تو همین شهر 

راضی ام. امیدوارم هیچ وقت به این حس مبتلا نشید ..

روزمرگی های یک وکیل...
ما را در سایت روزمرگی های یک وکیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghodsie1368b بازدید : 172 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 6:36